این بازی خیلی کیوته و تنها کاری که باید انجام بدید اینه

که به عنوان بانی سعی کنید شیرینی های خوشمزه ای درست کنید^-^

پ.ن:خالی بستم:|

در واقع این بازی ظاهر شاد و جذاب و کودکانه داره اما بهتره گول ظاهر این بازی رو نخورید

و بدونید که ممکنه ظاهر بامزه ای داشته باشی ولی داخل زیرزمین این شیرینی پزی

حقایق وحشت ناکی وجود داره

هشتار ادامه پست اسپویل از بازی میباشد:<

اوایل بازی اینجوریه که صبح بامداد هست و بانی در جارو کردن هست

تا برای باز کردن شیرینی پزی برای مردم دوست داشتنی اماده بشه

بعدا حیوانات یکی یکی وارد میشن و شروع به احوالپرسی با بانی میکنند

بین اون حیوانات خرس بهترین دوست بانیه 

اون بعد از ورود حیوانات به سمت بانی میره و ازش میپرسه که

ایا بانی اینقدر مهربان هست تا دستور کیک مخملی خودش رو با من

در میون بزاره تا بتونم ان رو توی خونه درست کنم؟

اما بانی با مهربونی درخواست خرس رو رد میکنه و میگه:

یک سراشپز نباید هرگز اینقدر احمق باشه که رازش رو فاش کنه

و اما میرسیم به پخت و پز کیک که توی منو فقط 4 غذای احتمالی وجود داره

 اون 4 غذای احتمالی شامل شیرینی کیک قرمز مخملی ،دوناتسفید،

و.... هستند.

بعد از تموم شدن روز بانی با خرس هم صحبت میشه

خرس راجب این که بانی چقدر خوبه صحبت میکنه و بعدا به یک اتقاف که توی شهر

رخ داده صحبت میکنه و میگه که به طور عجیبی حیوانات دارن ناپدید میشن

بانی یکم اشفته میشه و به خرس میگه که مراقب خودش باشه

خرس در جواب میگه:توهم همینطور بانی

ولی اون نمیدونه که مسئول این اتفاق دقیقا خود بانی هست

چند دقیقه بعد از اتمام مکالمه ما به زیرزمین بانی منتقل میشیم

وقتی وارد اونجا میشیم گرافیک  بازی دو بعدی میشه و شاهد حیواناتقربانی شده

میشیم که اونجا زندانی شدند

و بعضیاشون بدنشون تیکه تیکه شده و از هم جدا شدن

بله!بانی گوشت این حیوانات برای پخت و پز کیک استفاده میکرد

ولی چرا دقیقا بانی همچین کار وحشت ناکی باید بکنه؟

بازی دقیقا از اینجا شروع میشه که شما باید 6 تا از صفه ژورنال

رو به دست بیارید و این معما که چرا بانی اینقدر بیرحمانه این کار رو میکنه رو

کشف کنید.

با به دست اوردن تیکه ها ماجرا براتون یکم روشن میشه:

بانی اوایل شیرینی پزی خودش رو با نیت خیلی خوب باز کرده

و به سادگی میخواست یک تجارتی رو راه بندازه که طی اون حیوانات

میتونستند غذای خوشمزه بخورن .

اما هیچ کس علاقه ای به رفتن به اونجا رو نداشت

و از اونجایی که هر هفته مشتری ها کمتر میشدند

در نهایت هیچ کس برای غذا خورد توی شیرینی پزی بانی حاضر نشد

وقتی که بانی میخواست برای همیشه اونجا رو ببنده خرگوشی رو جلوی در با جراحات

های عمیق میبینه

بانی تصمیم میگیره از این موجود کوچولو مراقب کنه اما خرگوش جون داد و مرد

و بانی تصمیم میگیره از گوشت اون خرگوش شیرینی درست کنه

و با خودش میگفت:چرا باید گوشت خوب رو هدر بدم

حیوانات با استشمام عطر فوقالعاده ای که از شیرینی پزی بانی می امد

به اونجا رفتند و کمکم اون رو به عنوان هم شهری خودشون قبول کردن 

و اونجا بود که بانی متوجه میشه راز موفقیت استفاده از گوشت حیواناتی هست

که کنارشون زندگی می کرد.

بعد از فهمیدن حقیقت تو باید خودت رو نجات بدی و سعی کنی مردم

رو اگاه کنی که تا این مدت داشتند دوست خودشون رو میخوردند

پایان های بازی:

پایان 1 از 5: مواد تازه بازیکن توسط بانی در زیرزمین بانی کشته می شود

بانی به سادگی از آنها برای غذای بعدی خود استفاده می کند و

جنایات او بدون مزاحمت ادامه می یابد.

پایان 2 از 5: فرار

قهرمان داستان موفق می شود از نانوایی بانی فرار کند

و همه چیز را به مردم شهر می گوید که آنها را باور می کنند و گروه بزرگی

را برای تحقیق در مورد نانوایی تشکیل می دهند. با این حال، بانی هیچ جا پیدا نمی شود

و دیگر هرگز دیده نمی شود، زیرا احتمالاً پس از کشف فرار قهرمان داستان

شهر را ترک کرده است.

پایان 3 از 5: انتظار

قهرمان داستان موفق می شود از نانوایی بانی فرار کند

اما بدون هیچ مدرکی، تصمیم می گیرند بانی را دنبال کنند و منتظرند

تا او را در حالی که موادش را جمع می کند، بگیرند.

پایان 4 از 5: ترس

قهرمان داستان موفق می شود از نانوایی بانی فرار کند

اما هیچ کس داستان آنها را باور نمی کند. این باعث می شود که قهرمان داستان

به شهر دیگری نقل مکان کند، اما آنها در ترس از اینکه بانی برای آنها بازگردد زندگی می کنند.

پایان 5 از 5: Bingus

در این پایان شوخی، می توان با کسب 0 امتیاز در حین بازی

به عنوان بانی به دست آورد، جایی که او به دلیل ایجاد

مسمومیت غذایی برای مشتریانش دستگیر می شود.

پایان مخفی:

با استفاده از کد مخفی به دست آمده

توسط تمام پایان های دیگر، قهرمان داستان چاقویی به دست می آورد

که از آن برای کشتن بانی استفاده می کنند و در نهایت به تهدید او پایان می دهند.

پس از اینکه قهرمان داستان خرس بدون دست و پا را بیرون می آورد تا وحشت نانوایی

را به مردم شهر نشان دهد، آنها به بیمارستان می روند تا خرس را درمان کنند.

در همین حین، اهالی شهر تصمیم می‌گیرند به دیدن بقیه وحشتی

که در داخل نانوایی پنهان شده بود بروند.

ابزارک تصویر